در نکوهیدن جهان گوید
نوشته شده توسط : parvane

در نکوهیدن جهان گوید

 
اسدی توسی
اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه
 

جهان ای شگفتی به مردم نکوست

چو بینی همه درد مردم از وست

یکی پنج روزه بهشتست زشت

چه نازی به این پنج روزه بهشت

ستاننده چابک رباییست زود

که نتوان ستد باز هرچ او ربود

سراییست بر وی گشاده دو در

یکی آمدن را شدن ، زآن به در

نه آن کآید ایدر بماند دراز

نه آنرا که رفت آمدن هست باز

چو خوانیست بر ره که هرکس زپیش

شود زود چون خورد از وبهر خویش

بتی هست گویا میانش اهرمن

فریبنده دل ها به شیرین سخن

هرآنکش پرستد بود بت پرست

چه با او چه با دیو دارد نشست

چه چابوک دستست بازی سگال

که در پرده داند نمودن خیال

دو پرده بر این گنبد لاجورد

ببندد همی گه سیه گاه زرد

به بازی همین زین دو پرده برون

خیال آرد از جانور گونه گون

بتی شد تنش از رشک و جانش ز آز

دو دست از امید و دو پای از نیاز

دل از بی وفایی و طبع از نهیب

رخان از شکست و زبان از فریب

دو گونه همی دم زند سال و ماه

یکی دم سپید و یکی دم سیاه

بر این هر دو دم کاو برآرد همی

یکایک دم ما شمارد همی

اگر سالیان از هزاران فزون

دراو خرمی ها کنی گونه گون

به باغی دو در ماند ار بنگری

کز این در درآیی ، وزان بگذری

بر او جز نکوهش سزاوار نیست

که آنک آفریدش سبکبار نیست

کنون چون شنیدی بدو دل مبند

و گر دل ببندی شوی درگزند

منبع : ganjoor.net





:: موضوعات مرتبط: مجموعه اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 502
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 20 بهمن 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: